n,sjhk

فصل امتحانات

این روزا همش درس می خونم. امتحانام نزدیکه  دیروز 18 تا مسئله ریاضی حل کردم، خیلی خوب بود.آقای خجسته تو تخته حلشون کرد، همش درست بود. حال کردم. وبلاگمم یادم رفته بود تا اینکه اون روز تو مدرسه یکی از دوستام گفت رفتم تو وبلاگت هیچی نداشت اصلن وبلاگ خودمه  هر وقت ، وقت داشتم توش می نویسم   ...
3 دی 1391

تابستان و من

14 اردیبهشت 1381 تولد منه و 27 اردیبهشت 1384 تولد خواهرم مبیناست ، که 3 سال از من کوچیکتره برای همین مامانم برای دو تامون یه روز تولد میگیره که امسالم روز تولد مبینا رو برامون تولد گرفتن . تابستون دو باره اومده و من میرم کلاس زبان اول دوست نداشتم ولی خالم همون که این وبلاگو برام درست کرده و مامانم تشویقم کرد که برم و الآن کلاسمو دوست دارم. ...
21 تير 1391

خاطره من

يه روز من و فندق و بادوم  داشتيم از كلاس قرآن بر مي گشتيم خونه ، فندوق و بادوم هم دوستامم و هم همسايمون. رسيده بوديم سر كوچه كه باباي فندق  توي كوچه با داداش كوچولو ي فندق دم در بودند.فندق كه اونا رو ديد براي اينكه خودشو پيش ما لوس كنه به طرف اونا دويد. اون روز برف زيادي اومده بود و روي زمين يخ زده بود . فندق كه داشت مي دويد و به باباش نگاه مي كرد و ادا درميآورد. شترقم خورد زمين . من و بادوم از خنده روده بر شديم تا فندق باشه خودشو پيش ما براي باباش لوس نكنه. ...
26 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به n,sjhk می باشد